14-

هنوز جای زخمای روی دلم خوب نشده

یه روزی رسیده بود با نفرین سعی می کردم دلمو راضی کنم

زود قضاوت نکن

نگو اگه دوسش داشتی نفرین نمی کردی

نگه عشقت واقعی نبوده

نگو که نمیدونی چی گذشته بهم و چیا دیدم

می ترسم از محبت کردن به هر بنی بشری

آره هنوز همون اخلاق مزخرف گذشته را دارم هنوز اولین صفت واسه شناسایی من  "مهربون" ه!

گاهی کلمه اش هم حالمو به هم میزنه

ولی آهای تو تویی که شب تا صبح بیدار موندم و با اس ام اس ها همراهیت کردم که بتونی اون سمو از بدنت خارج کنی....

که با بغضات گریه کردم و با لبخندات خندیدم

آهای تویی که سه روز توی بی خبری گذاشتیمو آرزوی مرگ کردم واسه خودم که تو خوب باشی! سالم باشی! که تمام بیمارستانهای شهر واسه گرفتن خبری ازت توی دل شب زنگ زدم ....

با کتاب دعا تا خود صبح اشک ریختم و دعا کردم واست....

آهای تویی که تمام نصف شبا با چشمای خواب آلو بیدار شدم و جواب اشک و آهاتو دادم....

تو الان کجایی بعد از اون روزی که گفتی همه زحماتتو به باد دادم... گفتی من دوباره همون معتاد آشغالم که بودم... گفتی میدونم دیگه واست مهم نیست....آهای تویی که نمیدونی هر روز، هر شب، هر ساعت به یادتم ....آهای تویی که چند وقت یه بار از تلفن عمومی بهت زنگ میزدم که صداتو بشنوم  و تو میپرسیدی واست چه فایده ای داره وقتی زنگ میزنی و ساکتی... و نمیدونستی چه سخته دل تنگی واسه کسی که قرار بود داداش کوچولوت باشه که غصه هاش فراموش بشه.... که درداش آروم بشه .... که همراهش باشی .....ولی شد...

آهای تو.... دلم واست تنگ شده... کاش میشد ازت خبری بگیرم . حتی در حد شنیدن صدات از یه تلفن عمومی....

نظرات 1 + ارسال نظر
ارمیا شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:03 ب.ظ http://ermiya14.blogsky.com

زیبا و تلخ . . .

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد