تو که میگفتی اصلنم حساسیتت بد نیست!
پس چرا جا زدی؟!
خوب البته خوشحالم این تصمیمو گرفتی...
چون کم کم داشتم هوایی میشدم . خرم دیگه!
کلن از کار کردن روی خودم برای بیخیال شدن در این موارد، نتیجه خوبی معمولا نگرفتم!
خوشحالم که بازم شد جلوی احساسمو بگیرم!
و مرسی که مثل خیلی آدمای دیگه بی خبر نرفتی... همین خبر کوچولو هم جای تشکر داره
تو هم فرار کردی ازم! مثل همه اون آدمای گذشته
کلن من یه چیزی دارم که همه رو فراری میدم! چیه ؟نمیدونم :|
شاید به قول ... زیادی خوبم! و عجیبه که حتی یه ذره هم خورده شیشه تو وجودم نیست!
اینروزا نمیدونم به آدمایی مث من میگن ساده! یا عجیب یا ... به هر حال من اینم اگه میشد خودمو عوض کنم خیلی قبلتر واسه کسی که منو به خاطر همین صداقتم کنار گذاشت عوض میشدم...پس باید این شرایطو قبول کنم:|
وقتی یکی یکی بت هایی که ساختی میشکنه
وقتی کم کم آدمای مهم زندگیت ،پشتتو خالی می کنن
جاهایی که جای امن و آروم بوده میشه محل عذاب
دوستایی که عزیز بودن میشن غریبه یا حتی دشمن!
فقط چند دقیقه فاصله بود بین این که بگم اومدن به .... یکی از بهترین اتفاقات زندگیم بوده و شنیدن حرفایی که همه چیزو زیرو کرد...
شاید بعضی وقتا این تلنگرا بد نباشه
ولی کلن باید یاد بگیرم به هیچی تکیه نکنم:|
دنیایی که نزدیکترین دوستت فقط میتونه تا چند دقیقه دیگه تبدیل بشه به دشمنت!
که همه چیو فراموش کنه همه دوستی ها، لطف ها، محبت ها...
که دلخوشی های تو باعث ناراحتی بقیه باشه!!!!!
که ...
میشه توش به زندگی ادامه داد؟؟؟!!!
با دلخوشی ادامه داد؟!