محمدرضا
یکشنبه 29 خردادماه سال 1390 ساعت 01:15 ب.ظ
درود بهار خانومی. کمک معلوه داری رو غلتک میفتی! فک کنم تا چن روز دیگه کاملن رو فرم باشیا!!!!! راستی چرا درمورد کتابایی که خوندی نمی نویسی؟ از علایق و هر چی که تخصص داری و دوستش داری بنویس...
غلطک؟! امیدوارم همین طور باشه... مدتهاست دیگه فرصت نکردم به چیزی جز کار فکر کنم... اینایی هم که گاهی می نویسم گریزی شده از وسطهای کار...
درود بهار خانومی. کمک معلوه داری رو غلتک میفتی! فک کنم تا چن روز دیگه کاملن رو فرم باشیا!!!!!
راستی چرا درمورد کتابایی که خوندی نمی نویسی؟ از علایق و هر چی که تخصص داری و دوستش داری بنویس...
غلطک؟! امیدوارم همین طور باشه...
مدتهاست دیگه فرصت نکردم به چیزی جز کار فکر کنم... اینایی هم که گاهی می نویسم گریزی شده از وسطهای کار...
خب از همین کارت بنویس! روز نوشت دیگه
سعی می کنم :)
من که نفهمیدم چی شد.
خیلی ساده بود که! کجاش نامفهومه ؟!!!
خوشحالم که حالت بهتره . من میتونم رمزتون رو داشته باشم. یا خصوصی هستش؟
اعتراف میکنم فضولیم حسابی گل کرد:)
مرسی عزیزم.
راستش چیز خیلی مهمی ننوشتم . یه سری درد دله...