18-

به یک فرصت جدید برای شروع دوباره زندگی نیازمندیم :)

17-

دیدن "طاهر فردوس" زیر چادر اکسیژن توی بیمارستان منو برد به شبی که تو... توی بیمارستان .... زیر چادر اکسیژن بودی و من نمی تونستم ازت خبری بگیرم...و چه شب وحشتناکیو به صبح رسوندم...


آآآآآآآآآآآخ که چقدر دلتنگتم بی معرفت....

16-

خسته شدم از بس واسه همه غصه خوردم! درد و دل گوش دادم ! با گریه ها گریه کردم!

 بابا این لعنتی توی سینه منم دله! چرا وقتی میگیره پیش هیچکومتون زاری نمی کنم...چرا اشک و آهام واسه خودمه .شادی هم که قربونش برم ...

من به همین یه ذره آرامشی که از غرق شدن توی کار دارم  و اصلا نمیدونم دیگه معنیش چیه ... راضیم از اینکه تو نیستی که عذابم بدی... راضیم ... نه عشق میخواهم نه شادی. به خدا به همین وضع راضیم

گاهی که بازم درددل میشنوم دیگه گنجایشم تموم میشه. دیگه فقط یه تلنگر می خواهم که بشکنم. به خدا منم آدمم چرا هیشکی اینو نمی فهمه حتی خودم... که حاضر نیستم کسیو که تو بی پناهیش بهم پناه میاره رد کنم.... حتی خودم

15-

دلم واسه خودم بیشتر از همیشه سوخت که نه لبندی بلدم که دل ببرم و بابت اون حقوق بگیرم نه بدجنسی که هرچی بلدمو واسه خودم نگه دارمو بذارم بقیه عین خر تو گل بمونن تا بفهمن فرق کار من با اونی که_ بابت هر کاریش باید صدبار رفت بالاسرشو (توی اوج کار)  تازه با یه لبخند مسخره اشتباهشو واسه هزارمین بار براش درست کنی_ چیه؟

دارم آتیش میگیرم

خیلی احمقم 

کاش توی ذات من احمق یه ذره خورده شیشه بود .فقط یه ذره...

14-

هنوز جای زخمای روی دلم خوب نشده

یه روزی رسیده بود با نفرین سعی می کردم دلمو راضی کنم

زود قضاوت نکن

نگو اگه دوسش داشتی نفرین نمی کردی

نگه عشقت واقعی نبوده

نگو که نمیدونی چی گذشته بهم و چیا دیدم

می ترسم از محبت کردن به هر بنی بشری

آره هنوز همون اخلاق مزخرف گذشته را دارم هنوز اولین صفت واسه شناسایی من  "مهربون" ه!

گاهی کلمه اش هم حالمو به هم میزنه

ولی آهای تو تویی که شب تا صبح بیدار موندم و با اس ام اس ها همراهیت کردم که بتونی اون سمو از بدنت خارج کنی....

که با بغضات گریه کردم و با لبخندات خندیدم

آهای تویی که سه روز توی بی خبری گذاشتیمو آرزوی مرگ کردم واسه خودم که تو خوب باشی! سالم باشی! که تمام بیمارستانهای شهر واسه گرفتن خبری ازت توی دل شب زنگ زدم ....

با کتاب دعا تا خود صبح اشک ریختم و دعا کردم واست....

آهای تویی که تمام نصف شبا با چشمای خواب آلو بیدار شدم و جواب اشک و آهاتو دادم....

تو الان کجایی بعد از اون روزی که گفتی همه زحماتتو به باد دادم... گفتی من دوباره همون معتاد آشغالم که بودم... گفتی میدونم دیگه واست مهم نیست....آهای تویی که نمیدونی هر روز، هر شب، هر ساعت به یادتم ....آهای تویی که چند وقت یه بار از تلفن عمومی بهت زنگ میزدم که صداتو بشنوم  و تو میپرسیدی واست چه فایده ای داره وقتی زنگ میزنی و ساکتی... و نمیدونستی چه سخته دل تنگی واسه کسی که قرار بود داداش کوچولوت باشه که غصه هاش فراموش بشه.... که درداش آروم بشه .... که همراهش باشی .....ولی شد...

آهای تو.... دلم واست تنگ شده... کاش میشد ازت خبری بگیرم . حتی در حد شنیدن صدات از یه تلفن عمومی....

13-

از دروغ و دروغگو متنفرم 


و انگار قسمتم اینه که همیشه این آدما سر راهم باشن...


تنهایی و به ارتباط با این آدما ترجیح میدم:)

12-

شروع هر رابطه ای هرچند کوچیک، هر چند مجازی، امیدهاییو توی دلت زنده می کنه

که هنوز هستی...

که هنوز می تونی دوست داشته بشی....

که هنوز می تونی با دیدن یه اسم _حتی_ قلبت به تاپ تاپ بیفته

پر از حس های خوبی

پر از ....

قرار بود دیگه درگیر نشم

مثل همیشه سرکوبش کنم

ولی نشد این بار

فکر کردم شوخیه ولی سر و صدای دلم داشت بهم می قبولند یه چیزای هست

خیلی طول نکشید که...

کاش توی همون تنهایی می موندم و خودم درگیر نمی کردم

...

دست و دلم به هیچ کاری نمیره

دلم گریه می خواد

....



۱۱-

 

 مــــن دیگـــ ر نـــ اله نمیــــــــــــ کنم

 قرن‌هــــ ا نالیـــ دن بس است

 

می‌خواهم فــــــــــ ریاد بزنم! 

 اما اگر نتوانستــــــ م،  

 

سکوت میکنـــ م،  

خامـــ وش بودن، بهتـــــــ ر از نالیــ دن است.... 

                                                                                         دکتر شریعتی  

 

 

*دکتر جان فریاد نمی تونم بزنم٬ از ناله هم عین خودت خسته شدم٬ می تونم که گریه کنم....؟

۱۰-

یاد چهره شاد و خندونت گوشه سمت راست بالای اون صفحه....

تو خوشحالی یا اون فقط ی عکسه؟...

باز هم دلتنگی...

دلتنگتر از همیشه 

اشک های تکراری ...

دلتنگی های تکراری  

واسه کسی که انگار هیچوقت دلتنگ نبوده  

که حالا آغوشش روی کسی دیگه بازه ....